!چند کلّه پوک؟

Tuesday, November 28, 2006

بازی درمانی

چه فایده دارد اگر کودکانمان از نظر هوشی و علمی وضعیت خوبی داشته باشند اگر نتوانند کنار دیگران زندگی کنند ؟
این جمله یا یه چیزی شبیه اینو دیشب پشت جلد یه سری چهل پنجاه جلدی از کتابای پنجاه شصت صفحه ای خوندم . فکر کنم اسم این سری کتابا مهارت های زندگی بود و خوندنشون به والدین بچه های خردسال و مربیان مهد کودک ها توصیه شده بود ، حالا این وسط چه دخلی به من داشت ، دیگه بماند ، ولی به این نتیجه رسیدم که در اولین فرصت بخونمشون . توی هر کدومشون چند تا بازی و شعر و فعّالیت و ... گفته شده بود که هدف از هر کدومشون جا انداختن یه مفهوم خاص برای بچه ها بود ، آزادی ، وفاداری ، صلح ، همکاری و .... خوندن هر کدومشون نباید بیشتر از یه ربع وقت بگیره ، و این خیلی خوبه ، آدم می تونه تو وقتایی که اصولاً تلف می شند بخونتشون ، مثلاً توی اتوبوس ، البته اگه آدم با اتوبوس رفت و آمد کنه
دیشب یه چیز جالب دیگه هم که شنیدم وجود یه رشته ای توی روانشناسی بود ، بازی درمانی ؛ که با بازی های مختلفی که با بچه ها می کنند می تونند بعضی از اختلالات شخصیتی یا نقطه ضعفاشونو از بین ببرند ، خیلی خوشم اومد که چنین رشته ای به صورت تخصصی هست ، و بیشتر خوشحال شدم که شنیدم پارسا داره توی یه دوره شون شرکت می کنه ، و امیدوار که شاید چند وقت دیگه کمتر ازش کتک بخوریم

آمنه


4 Comments:

  • خیلی به بچه مچه گیر میدیا!!!!؟
    میخوای برات آستینامو بالا بزنم؟؟

    By Anonymous Anonymous, at 12:05 PM  

  • خوبی!؟
    بعضی وقتا قرصاتو بخوری بد نیست.
    دیوونه ای !؟
    تو پست قبلی یه دلیل اوردم که به نظرم آدما باید به این قضیه فکر کنند ، البته تنها دلیلی نبود که داشتم ، اصو لاً آدمایی که به هر دلیلی با بچه ها زیاد سر و کار دارند خوبه و لازمه که به این فکر کنند که کارایی که می کنند چه تاثیری روی بچه ها می ذاره و چه جوری می تونند تاثیرای خوبی روشون بذارند ، لزومی هم نداره که مادر یا پدر بچه هه باشند .
    اگه خوندی و باز هم سؤالی برات موند اول قرصاتو بخور بعد از یه ساعت ونیم اثر می کنند، بعد دوباره بخون ، اگه بازم سؤاله مونده بود ، اونوقت از خودم بپرس

    By Anonymous Anonymous, at 8:57 PM  

  • This comment has been removed by a blog administrator.

    By Anonymous Anonymous, at 11:06 PM  

  • سلام ، انگار زیادی داغ بودم ، خیلی قضیه رو جدی گرفتم ، حتی اگه شوخی بی ربطی بود به هر حال شوخی بود، انقدر داغ کردن هم شاید نداشت ، هر چند که من از شوخی های بی ربط خوشم نمیاد دلیل نمی شه که انقدر جدی بگیرمشون، خلاصه ی کلوم این که انگار می خوام معذرت خواهی کنم ولی روم نمی شه ،برای همین هی دارم توجیه می کنم

    By Anonymous Anonymous, at 7:18 AM  

Post a Comment

<< Home