!چند کلّه پوک؟

Sunday, November 12, 2006

دلتنگی های بی فایده ی من

دلم برای کتاب خوندن تنگ شده ، برای فکر کردن هم ، نه فکرای فایده طلبانه ، که ذهنم به اندازه ی کافی باهاشون درگیر هست و بعضی وقتا بیشتر از کافی ، دلم برای فکرای قشنگی که برای به نتیجه رسیدن ، نمی شند ، تنگ شده . دلم برای خیلی چیزا تنگ شده . دلم برای دنیای سه چهار سال پیشم تنگ شده ، نه برای همش ، از یه چیزای خوبیش اونقدر بد دور شدم که الان فقط می تونم حسرتشونو بخورم ، یه موقعی دنبال کارایی که دوستشون داشتم رو می گرفتم ، نه فقط کارهایی که برام مفید باشند ، دلم برای یه ذره دور شدن از این همه فایده طلبی تنگ شده . دلم برای درجا نزدن تنگ شده .
سه چهار سال پیش وقتی تصمیم گرفتم بی خیال تغییر رشته توی پیش دانشگاهی شم و برا ریاضی بخونم ، فاطمه بهم گفت اگه بخوام بعد از لیسانس تغییر رشته بدم باید قبلش یه سره تو جو علوم انسانی باشم .می دونستم راست می گه ، ولی همین که از دبیرستان زدم بیرون ، از جو انسانی هم . دلم برای کلاس مبانی اباذری تنگ شده ، بیشتر از خودش برای این که انقدر برام مهم باشه که بعد از مدرسه خسته و کوفته همت کنم تا گیشا برم . دلم حسابی برای کلاسای دکتر فرید زاده تنگ شده و حسرت می خورم که چرا وقتی سردردام شدید می شد ، نمی رفتم ، فکر می کنم اگه الان اون کلاسا بود با فجیع ترین سردردها هم حاضر بودم برم ، چون بالاخره کم فهمیدن بهتر از هیچی نفهمیدنه ؛ ولی واقعیت اینه که اگه الان اون کلاسا بود کمتر از اون موقع می رفتم ، به همون دلیلی که کلی کلاسای خوب دیگه الان هست و حتی ازشون باخبر هم نمی شم ، چون دیگه تو اون جو نیستم.
دلم برای تاریخ فلسفه تنگ شده ، برای وقتایی که خودمو جای هر کدوم از فیلسوف ها می ذاشتم و سعی می کردم مثل اونا فک کنم تا بفهمم چی می گند ، و حتی برای وقتایی که کمتر می خوندم ولی هروقت نگاهم بهشون میافتاد ، کلی ازشون خجالت می کشیدم که چند وقتیه کم می رم سراغشون ، آره حتی دلم برای وقتی که از کتابام خجالت می کشیدم هم تنگ شده ، دیگه خیلی وقته که از کنارشون بی تفاوت رد می شم.
دلم برای رمان خوندن تنگ شده ، خجالت آوره که وقتی یه نفر از آخرین کتابایی که خوندم می پرسه باید توی سال پیش دانشگاهی دنبالش بگردم . و امتحانای مدرسه هر بدی ای که داشت حداقل بینشون دو سه تا کتاب خونده می شد ، اونوقت الان آخر ترم فقط دنبال اینم که درسامو پاس کنم ، دیگه چه اوضاعی شده که حتی دلم برای امتحانای مدرسه هم تنگ شده

هیچ کدوم از این دلتنگی ها هیچ فایده ای نداره ، هنوز دنبال فایده ام ؛ اگربخوام به این فایده طلبی ادامه بدم هم باز به این نتیجه می رسم که باید دنبال این چیزایی که انقدر دلم براشون تنگ شده رو بگیرم ، الان چیزای کمی اند که بیشتر از این کار برام فایده داشته باشند . باید یه کم وقتمو خالی کنم ، یه برنامه ریزی درست لازم دارم که بیشتر از یه هفته طول نمی کشه ، و یه سری کتاب خوب و کلاس خوب که نمی دونم چه جوری باید پیداشون کنم ، ولی اگه دنبالشون باشم حتما پیدا می شند
باید دوباره شروع کنم
آمنه

1 Comments:

  • امیدوارم خیلی زود وضعیتت بهتر شه...من اوضام این چند روزه انقدر بی ریخت شده که حال نوشتن حرفامو تو کامنتم ندارم...فقط اینکه من دلم برای آرامش دوران بچگی تنگ شده...پیر شدم آمنه!

    By Anonymous Anonymous, at 2:03 PM  

Post a Comment

<< Home